هفت و نیم ماهگی آقا پسرم
عزیزم 4شنبه 19 فروردین باید واسه ویزیت میرفتم دکتر. با خاله آژانس گرفتیم و رفتم اونجا تا بابا هم از سرکار بیاد اونجا پیشمون. رفتیم تو اتاق دکتر واسه ویزیت و گفت بخوابم رو تخت که صدای قلب خوشگلتو بشنوم. کلی کیــــــــــــــــــــــــــــــف کردم، بعدم گفت بلند شو و بعد از اندازه گیری فشار و وزنم گفت همه چیز خوبه و وقت ویزیت بعدی رو مشخص کرد. قرار بود بعد ویزیت بریم برات فرش بخریم. سه تایی رفتیم یه فرش فروشی که نزدیک مطب بود یه فرش فیل دار خوشگل برات گرفتیم. بعد به بابا گفتم بریم یه آیس پکم بخوریم، اونم قبول کرد و سه تایی با خاله رفتیم یه آیس پک زدیم. بعد همینجوری یهویی گفتیم یه سر به اسباب بازی فروشی سر راهمون بزنیم ببینیم چی داره و اگه از ...
نویسنده :
ترنم
19:10