ماهانماهان، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره
بابای ماهانبابای ماهان، تا این لحظه: 39 سال و 11 روز سن داره
مامان ماهانمامان ماهان، تا این لحظه: 35 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره
هم آشیانه شدن ماهم آشیانه شدن ما، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

ماهان، هدیه خدا

پایان انتظار

1394/5/7 16:27
نویسنده : ترنم
224 بازدید
اشتراک گذاری

7خرداد

پنجشنبه صبح ساعت 06:30 عمو محمدرضا و مادربزرگت اومدن دنبالمون تا با بابا و اون یکی مادربزرگت بریم بیمارستان کسری. ساعت 06:45 رسیدیم و ساعت 7 بود که با بقیه خداحافظی کردم و رفتم سمت در اصلی زایشگاه تا آماده بستری بشم. وصل کردن سرم و گوش دادن صدای قلبت و مطالعه جزوه ای که بیمارستان در رابطه با نوزاد بهم داده بود یک ساعت و خورده ای زمان برد. ساعت 08:25 دکتر هدایتی که تو این مدت میرفتم پیشش اومد پیشم و حالمو پرسید و رفت که واسه عمل آماده بشه. منم 08:35 وارد اتاق عمل شدم و 08:50 بود که صدای نازت رو شنیدم، انگار رو ابرا بودم و پر از احساس سبکی و بیتاب برای دیدنت. پرستارها یه مقدار تمیزت کردن و آوردن کنار من و منم پیشونیت رو بوس کردم و گفتم خوش اومدی عزیزم. بعدم بردن که کامل بشورنت و کلا بیارنت پیشم.

قد: 50                   وزن:3190                      دورسر: 35

ساعت 10 وارد اتاقم شدم و دیدم مادربزرگا و بابایی منتظرمونن، شما هم یه نیم ساعت بعد آوردن پیشم. اینم عکسات دو ساعت بعد از به دنیا اومدنته.فردای اون روز هم که جمعه بود مرخص شدیم و بابابزرگت اومد دنبالمون و با مادربزرگ و باباییت که بیمارستان بودن برگشتیم خونه.

پسندها (1)

نظرات (0)